پیرمرد پشت سر سیل مردم در ایستگاه ایستاده بود، درهای ترن باز بودند ولی صندلی ها پر شده و ترن هنوز از ایستگاه خارج نشده بود. صدای سوت به نشانه ی بسته شدن درها بلند شد، ناگهان پیرمرد دوان دوان از بین جمعیت گذشت و مردم را با دست کنار زد و پای خود را داخل ترن گذاشت و در همان هنگام درهای ترن بسته شد. پیرمرد با صورتی خندان به طرف جمعیت خارج ترن چرخید گویی سالهاست در زندگیش چنین هیجانی نداشته است و جذاب ترین لحظه ی زندگیش را به دست خودش بعد از سالها تجربه کرده انگار که میخواست به مردم ثابت کند که او هم یک روزی وجود داشته است.
۱۳۹۱/۰۳/۰۶
۱۳۹۱/۰۳/۰۲
Criteria for friendship...
:
ناشناس
کسی که این ضرب المثل
"1000تا
دوست کمه و یه دشمن زیاده" رو اختراع کرده، اولین تئوریسین شالوده رفیق
بازی اینترنتی بوده. تو این خراب شده هیچ معیاری برای اندازه گیری عمق دوستی وجود نداره
۱۳۹۱/۰۲/۳۰
گه دِر...
:
erza
آقا من دیگه مجبورم منتظر امام زمان باشم تا بیاد این گودرو از دست این مرتیکه لری پیج در بیاره، جون خودم ریده تو گودر و تر زده تو حس نوستالوژی ما.
پ.ن : ولی اگه تر نمیزد تو گودر الان پستی نداشتم که بزارم. کار خدا رو میبینی؟
۱۳۹۱/۰۲/۲۳
۱۳۹۱/۰۲/۱۹
What I’ve Done 1
:
erza
کارهایی که تو مترو باید انجام بدهم:
- تو ایستگاه مترو وایسم و به دستگاه های آبمیوه زل زل نگاه کنم.
- بدون اینکه مامور بفهمد پشت سر کسی که بلیت میزند بدوم، اگرم فهمید و از پشت صدایم کرد به روی خودم نیاورم که با من است.( این کار خودش جذبه ای برای آدم میاورد )
- حتما جلوی خط قرمز وایسم.
- سعی کنم پشت دخترایی که لباس تنگ تری پوشیدن وایسم تا شاید مترو ترمزی زد و فرجی شد.
- سعی کنم دستمو طوری به میله بگیرم که زیر بقلم در راستای صورت مسافرا قرار بگیرد.
- جامو به کسی ندم مگر اینکه یارو قطع نخا شده باشد (حتما باید مدارک پزشکیش همراهش باشه)
- سبک های مختلف حل دادن مردم را تمرین کنم.
- ببینم آدما تو دستشون چی دارن، اگه گوشیه، ببینم بازی میکنن یا SMS میدن در هر صورت میتونم راهنماییشون کنم.
- چرا اول صبح روزنامه بخرم وقتی میتونم از بقیه بگیرم.
- صدای هدفونمو تا جایی که میشود زیاد کنم تا بقیه هم آهنگ های مورد علاقه ی من رو بشنوند (اگر هم جا داشت آهنگ رو از پلیر اصلی پخش کنم تا افراد بیشتری گوش بدهند).
- تا جایی که میتوانم از واگن خانوم ها برای سوار شدن استفاده کنم و اگر کسی شاکی شد با حالتی صلبکارانه بگویم: مگر شما سوار واگن آقایان نمیشوید؟
- از فرهنگ مترو سوارشدن مردم بنالم و سری به نشانه ی تاسف تکان بدم.
- تو وبلاگم مطلبی در مورد فرهنگ سوار شدن به مترو بنویسم و سعی کنم خودم رو با فرهنگ جلوه بدهم.
۱۳۹۱/۰۲/۱۵
۱۳۹۱/۰۲/۱۲
داستان ابجد بازی ...
:
ناشناس
یکی از رفیقا یه
تیکه ازسخنرانی یه آقایی نشونم داد در تبیین! اندیشه های خطرناک فراماسونری....خیلی
خب، نشستیم چن دیقه نگاه کردیم....از شانس گند ما یه تیکه اومد در مورد مشابه بودن
عدد ابجد فلان موضوع با فلان جریان سیاسی و دست پنهان فراماسونها....حالا بگذریم از
اینکه این حروف ابجد "گ،چ،پ،ژ" رو شامل نمیشه و از این زاویه تکلیف گروه
هایی که این حروف تو اسمشون به کار رفته معلوم نیست. این هیچی حالا... اگه بخوای مشابه
بودن ابجد دو تا اسم رو یه تحقیق علمی بدونیم که مثلاً کلی کلمه وجود داره که جمع ابجدشون
110(علی) میشه؟ مثل: آدم بد دهن،بزاق،بی نماز،لب نازک،هجو نامه و...
بگیم همشون یه معنی میدن؟ که چی بشه آخه؟
خلاصه که همون اولش
تبیین شدیم رفت
اشتراک در:
پستها (Atom)